loading...
دلنوشته های یه دلشکسته
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
فرستادن SMS بدون افتادن شماره 2 588 admaketanha
نشان دادن مدل گوشی از روی شماره تلفن همراه 4 523 admaketanha
ترفند رایگان کردن اینترنت در ایرانسل 0 328 mehdi-m2
ترفندی برای عدم نمایش شماره موبایل شما در تلفن مقصد 0 349 mehdi-m2
آموزش تماس مجانی با خط ایرانسل 0 337 mehdi-m2
چگونه با یک شماره دایورت شده تماس بگیریم؟! 0 292 mehdi-m2
ترفندی بسیار جالب در ارتباط با موبایل و ریموت خودرو 0 291 mehdi-m2
شهرک عشق 15 1284 zohal
♥عشق و تنهایی ♥ 29 1807 melinaz
جلوگیری از به‌روزرسانی خودکار IDM از طریق رجیستری 0 366 mehdi-m2
ویروس برای سوزاندن مادر بورد 0 347 mehdi-m2
لیست هاستینگ های رایگان 0 331 mehdi-m2
تشخیص اصل بودن گوشی از طریق اینترنت 0 357 mehdi-m2
شماره مشترک مورد نظر در دسترس نیستD: 0 368 mehdi-m2
ریستارت کردن گوشی دیگران توسط بلوتوث 0 353 mehdi-m2
حذف کردن فایل های غیر قابل حذف 0 302 mehdi-m2
افزودن run به منوی start ویندوز 7 و ویستا 0 314 mehdi-m2
کارکردن با کامپیوتر بدون برق!!! 0 330 mehdi-m2
دلنوشته ها 32 2071 mehdi-m2
آموزش ساخت ویروس برای سوزاندن هارددیسک 0 305 mehdi-m2
آموزش ساختن ویروس بلاستر 0 400 mehdi-m2
ღ جملات عاشقانه ღ 0 366 djkasra
zohal بازدید : 97 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلا برای مسکن، رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه!


اظهار وجود:
هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد.


زندان :
گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!!


فرق اینجا با آنجا :
داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جایی از بدن پدرها زندگی می کردیم چه اتفاقاتی می افتاد:
- احتمالا در همان هفته های اول حوصله شان سر می رفت و سزارین می کردند !!!
- کشوی میزشان را از طریق هل دادن با شکمشان می بستند !!!
- اگر ویار می کردند باعث به وجود آمدن قحطی می شد!!!
- به خاطر بی توجهی تا لحظه زایمان هم سراغ دکتر نمی رفتند و احتمالا در اداره وضع حمل می کردند!!!
- اگر بچه توی شکمشان لگد می زد ،آنها هم فورا توی سرش می زدند تا ادب شود !!!


بلوتوث:
امروز موقع سونوگرافی هرچی برای دکتر دست تکون دادم که از من عکس نگیر نفهمید،الان حسابی نگران شدم می ترسم عکس هایم پخش شوند چون از نظر پوشش اصلا در وضعیت مناسبی نبودم


اعتمادسازي:
امروز همش می خواستم بروم گشت و گذار اما مادر اینقدر نگران گم شدن من است آنچنان مرا با بندناف بسته است که نمی گذارد دور شوم


موج مکزیکی:
اینکه بعضی وقتها حسابی قاط میزنم به خاطر امواج موبایل است.مادرم،نمی شود به احترام من کمتر اس ام اس بازی کنی؟ فردا روز اگر نوار مغزیم مملو از موج های مکزیکی بود، تقصیر خودت است …! راستی از پارازیت ها چه خبر؟!


سکوت سرشار از ناگفته هاست:
از بس به خاطر سکوت اینجا عقده ای شدم که تصمیم گرفتم به محض تولد فقط جیغ بزنم تا تخلیه شوم.....


چندبار مصرف:
لابد شنیده اید که یک نفر می رود و از فروشنده می پرسد که آقا نان یک بار مصرف دارید؟و فروشنده میخندد و می گوید مگر نان چند بار مصرف هم داریم؟؟
خواستم بگم اصلا هم خنده دار نیست اینجا هر چیزی که به من برسد دوبار مصرف است!!!!


جغرافیای بدن:
فکر کنم در قطب جنوب هستم چون در این مدت اینجا همیشه شب است....


رخصت :
خب کم کم باید گلویم را برای گریه آماده کنم می خواهم چهار گوشه رحم را ببوسم و با لگدی که به در و دیوار میزنم برای خروج رخصت بخواهم .
مادرم ممنونم...........دیگر مزاحم نمی شوم.....


اولین نفس:
کمی استرس دارم همین طور که به لحظه خروج نزدیک می شوم قلبم تندتر می زند .همه چیز دارد از یادم می رود و احساس میکنم بعد ها چیزی از اینجا به خاطر نمی آورم ..........آخ یک نفر دارد مرا بیرون می کشد .................آهااااای من که هنوز حرفهایم تمام نشدههههههههههههه...

 

melinaz بازدید : 104 پنجشنبه 29 فروردین 1392 نظرات (0)

فقط خدا میدونه چقد دوسست دارم پرتو ، بارها این جمله زیبا رو در نگاهش گفته بودم و یه لبخند زیبا بر آن لبان رویایی برام کافی بود.شبه عروسیم بود. دیگر قادر ب

تعریف کردن نیستم ولی باید این قصه رو به پایان برسانم، بله پرتو حتی حاضر نبود لبخند کمرنگ بزند نگرانش بودم مدام خودمو کنارش جا میدادم. حرف بزن پر تو چی شده ؟ تو از صبح امروز چرا عوض شدی .پرتو به جایی خیره مید و چیزی نمیگفت ، فقط سکوت و خیره شدن آپارتمان دیگه آماده شده بود بوی اسپند فضای آپارتمان رو گرفته بود.مراسم تموم شد همه بعد از آماده کردن آپارتمان رفتن فقط من بودمو پرتو دستمو دراز کردم که مچه دستشو بگیرم اما دستشو کشیدو رو برگردوند

یخ کردم.پرتو چیکار کردی اصلا انتظار نداشتم یه قدم عقب رفت منم دو قدم رفتم عقب .قهر کردی پرتو؟سکوت کرد.از خانه خارج شدم تا میوه و شیرنی دلخواه شو بخرم و برای شام بیرونش ببرم- اما وقتی برگشتم او نبود-رفته بود اولین شبه عروسی پرتو از خونه رفته بود.

بهروز با خودش میگفت:چرا رفته بود ؟مگه پرتو تا روزه گذشته زمزمه نمیکرد برای فردا شب لحظه شماری میکنم-مگه زیره گوشم نجوا نمیکرد که بالاخره بهم رسیدیم.زیر سیگار پر شد از فیلترهای له شدهاما خبری از پرتو نبود.فریاد پشته فریاد-اخه خدا...چرا...چرایکباره فریاد به ناله تبدیل شد و با ریختن اشکهای تنهایی روی زمین نقش بست.چرا پرتو چرا عزیزم رفتی؟

پرتو قبل از آشنایی با بهروز خواستگار پولدار و مسنی داشت بنام آقای رستگاری

روزه بعد-پرتو طلاق میخواست و حرفش یه کلام بود.-طلاق....من طلاق میخام بهروز ..التماس فایده ای نداشت نه یاد آوری جملات عاشقانه نه چیزی دلش از سنگ شده بود.

پشتم لرزید نگو عزیزم،نگو پرتو من ، اسمه طلاق دیوونم میکنه -بگو چرا ؟چراپرتو؟نکنه عاشق شدی ؟سکوت کرد.-پول رستگاری ؟سکوت در نگاهش موج میزد.حرف بزن لا مذهب ، عاشق شدی؟سیلی تو گوشش زدم-سر پایین انداخت و موهای پریشانش رو رو شانه جمع کرد.

-چون پول ندارم طلاق میخای درسته؟این آپارتمان کوچیک یه دفعه دلت رو زد ، مگه نه؟باز هم همون جمله طلاقم بده بهروز.-تو رو خدا پرتو حرف بزن و فقط بگو چی باعث شده تا فکر طلاق به سرت بزنه-باز هم سکوت کردسکوتی که هر ادمی رو دیوونه میکرد.

پرتو رفت-صبح تا شب در کوچهها پرسه میزدم و کشیک میکشیدم ، فقط روزهایی که به دادگاه میرفت از خانه خارج میشد.پرتو جان ....پرتو جان.....صبر کن یه لحظه حرف دارم.هیچ اهمیتی به صدا و التماس من نمیدادو به دادگاه میرفت.بهش میگفتم من طلاق بده نیستم برو هر کاری دلت میخاهد بکن-دو ماه گذشت سر عقل نیومد.حتی نگفت علته طلاق چیه گیج و منگ و نابود شده در دادگاه حاظر شدم.

zohal بازدید : 110 چهارشنبه 28 فروردین 1392 نظرات (0)
 
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﺩﻓﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺠﻢ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺘﻢ
ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ !
) ﺧﺪﺍ ﻧﺼﯿﺐ ﻫﯿﺸﮑﯽ ﻧﮑﻨﻪ(
ﺩﺍﺩﺍﺷﻤﻮ ﺻﺪﺍ ﺯﺩﻡ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﻮ ﭼﯿﺰﯼ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ
ﮐﺮﺩﯼ؟
ﻣﯿﮕﻪ ﺁﺭﻩ ﯾﻪ ﻓﯿﻠﻢ ﻓﻮﻝ ﺍﭺ ﺩﯼ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺘﻪ
ﻓﻘﻂ !!
ﻣﯿﮕﻢ ﺁﺧﻪ ﮐﺮﻭﮐﺪﯾﻞ ﺗﻮ ﺑﯿﺨﻮﺩ ﮐﺮﺩﯼ ﺗﻤﺎﻡ
ﺣﺠﻤﻮ ﮐﺸﯿﺪﯼ !
ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻟﮑﯽ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻧﮑﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ
ﺭﺍﯾﮕﺎﻥ !!!
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ !!!
zohal بازدید : 103 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)
 
Photo: ‎هر روز صبح به عشق پسرگل فروش از خواب بیدار می شد.
به سمت محل کارش میرفت . 
تقریبآ یک سالی می شد که دل به پسر گل فروش بسته بود .
هر روز عصر هنگام برگشتن به خانه 
به بهانه دیدن پسر از او یک شاخه گل میخرید .
حدود یک هفته ای شد که دکه ای گل فروشی بسته بود .
خیلی نگران شده بود .
با خود تصمیمی گرفته بود 
میخواست در اولین فرصت به او بگوید .که دوستش دارد
ولی باید منتظر می شد تا پسر بیاید.
امروز صبح به امید اینکه گل فروشی باز است از خواب بیدار شد . 
ولی باز هم گل فروشی بسته بود و از او خبری نبود .
هنگام برگشتن از کارش وقتی به گل فروشی رسید ...
پسر را داخل دکه دید برق شادی در چشمانش می درخشید.
به یاد تصمیمی که گرفته بود افتاد. باید حرف دلش را میزد .
با هیجان خاصی وارد گل فروشی شد 
در کنار گلدان پر از گل های رز...
دختری خوش چهره نشسته بود و پسر نیز کنار او ایستاده بود ...!
تا چشم پسر بهش افتاد تبسمی کرد و دختر را نشان داد و گفت :
(( نامزدمه )) یک هفته ای میشه که نامزد کردیم ...
از شما خیلی براش گفتم خیلی دوست داشت شما را ببینه ......
دیگر حرف های پسر را نمی شنید 
فقط عرق سردی در تمام بدنش حس می کرد ...‎
 
zohal بازدید : 84 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)

 

 
مهدی بازدید : 82 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)
بعد از آن که در رابطه ام با وحید شکست خوردم، با خودم عهد کردم ديگر با هيچ پسري دوست نشوم. هدف من از دوستي، آشنايي براي ازدواج بود اما نمي دانم چرا وحید به همه چيز پشت پا زد. ۴ ماه از اين ماجرا مي گذشت و من براي عوض شدن حال و هوايم به پارک نزديک خانه مان رفته بودم.
 روي نيمکتي نشستم و در حال و هواي خودم بودم که ناگهان صداي پسر جواني توجه ام را به خود جلب کرد. او که جوان خوش تيپي بود خودش را شايان معرفي کرد و خيلي سريع توانست با حرف هايش اعتمادم را به خودش جلب کند. اين مقدمه آشنايي ما بود و در ادامه رابطه من و شايان صميمي تر شد.
 شايان گفت به زودي به خواستگاري ام مي آيد و تمام تلاشش را براي خوشبختي ام انجام مي دهد.
 اين حرف ها باعث شد به او اعتماد کنم و يک لحظه هم به او شک نکنم.يک روز که براي ديدن شايان به همان پارک رفته بودم گوشي تلفن همراهم را به بهانه نصب نرم افزار گرفت اما چند لحظه بعد فهميدم تصاوير خصوصي ام را براي تلفن همراهش بلوتوث کرده است.
 چند دقيقه بعد بود که ناگهان رفتار پسر مورد علاقه ام به طور کلي تغيير کرد. او عکس هاي خصوصي را که از من در گوشي اش داشت نشان داد و تهديد کرد اگر رابطه ام را با او قطع کنم عکس ها را در اينترنت منتشر و آبروريزي مي کند.
 نمي دانستم بايد در برابر تهديدهاي شايان چه کنم با اين حال تلاش کردم هيچ کس از اين موضوع باخبر نشود تا خودم اين مشکل را رفع کنم.چند روز بعد شايان تماس گرفت و گفت بايد درباره موضوع مهمي با من صحبت کند. او نشاني آپارتماني را داد و از من خواست هرچه زودتر به آن جا بروم. من هم که فکر مي کردم قرار است مشکلم با او رفع شود به آنجا رفتم.
 وقتي وارد شدم شايان خيلي سريع در را از پشت قفل و من را در آنجا زنداني کرد. ابتدا سعي کردم با داد و فرياد کمک بخواهم اما هيچ کس در آن اطراف نبود و صدايم به جايي نمي رسيد. شايان من را  در آنجا حبس کرد و چندين مرتبه مورد آزار و اذيت قرار داد. لحظات سخت و عذاب آوري بود. نمي دانستم بايد چه کار کنم. مدام گريه و به او التماس مي کردم تا رهايم کند اما فايده اي نداشت. سرانجام شايان من را به يکي از محله هاي خلوت شهريار برد و در آنجا رهايم کرد. 
آن لحظه فقط به اشتباه خودم فکر مي کردم. به اين که چرا باز هم فريب خوردم و آبروي خودم و خانواده ام را به بازي گرفتم. اي کاش زمان به عقب برمي گشت. آن وقت ديگر هيچ وقت مرتکب چنين اشتباهي نمي شدم. کاش حداقل اشتباهم را با اشتباه بعدي ادامه نمي دادم حالا به مجتمع قضايي بعثت آمده ام تا اين ماجرا را پيگيري کنم.

مهدی بازدید : 98 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)

 

چند ماه از شروع زندگي مشترکم مي گذشت و مشکلات مالي امانم را بريده بود. هرچه کار مي کردم فايده اي نداشت و درآمدم کفاف بدهي هايم را نمي داد.

 

گرفتاري هايم ادامه داشت تا اين که همسرم راحله گفت پدرش شخصي را مي شناسد که به زن هاي بيوه وام مي دهد. او گفت ما مي توانيم بدون آن که کسي متوجه شود به صورت صوري از يکديگر طلاق بگيريم. آن وقت سراغ اين شخص مي روم و از او وام مي گيرم.

 

 اين فرصت بسيار خوبي است فقط نبايد کسي از اين ماجرا بويي ببرد. نمي دانم چرا اما بدون حتي يک لحظه فکر کردن پيشنهاد راحله را قبول کردم و چند روز بعد بي سروصدا از يکديگر جدا شديم.

 

 راحله بعد از آن سراغ مرد رفت. تا آن مرحله من از همه چيز باخبر بودم اما از آن به بعد راحله کمتر با من صحبت مي کرد. هر روز وقتي از خانه خارج مي شدم او هم بيرون مي رفت و وقتي که برمي گشتم هنوز به خانه نيامده بود.

 

 او مي گفت آن مرد به او گفته بايد مدتي براي گرفتن وام صبر کند.اين ماجرا يک ماه ادامه داشت تا اين که من برخلاف هميشه به رفتارهاي راحله مشکوک شدم. 

 

او ديگر مثل سابق به وضع خانه حساس نبود و به ندرت نسبت به من ابراز علاقه مي کرد. من نگران بودم و نمي دانستم بايد چه کار کنم. يک روز وقتي راحله از خانه خارج شد تا سراغ مرد موردنظر برود من هم بدون آن که او متوجه شود تعقيبش کردم.

 

 وارد محل کار آن مرد شدم اما خبري از همسرم نبود. چند لحظه بعد صداي راحله را از قسمت عقب دفتر شنيدم. نمي دانستم او آنجا چه مي کند. سردرگمي عذابم مي داد تا اين که راحله بدون آن که از حضور من اطلاع داشته باشد به بخش جلوي دفتر آمد و ناخواسته با من روبه رو شد او گفت: اين مرد به او وعده داده تا ماه آينده وام را پرداخت کند.

 

 نمي دانم چرا لحن صدايش مثل سابق به دلم نمي نشست. چيزي را حس کرده بودم که از به زبان آوردنش هم مي ترسيدم. فرداي آن روز وقتي دوباره به آنجا رفتم و از يکي از کارمندان مرد درباره راحله پرسيدم گفت او همسر صاحب کارش است. آن لحظه دنيا به دور سرم مي چرخيد. باور حرف هاي آن مرد برايم سخت بود اما حرف هايش درست به نظر مي رسيد. درحالي که از خدا مرگ مي خواستم و غرورم را لگدمال شده مي ديدم، سرم را پايين انداختم و از آنجا بيرون آمدم.

 


 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون درباره وبم چیه؟؟؟
    فکر خوانی
    خواندن فکر شما!!!
    مگه ممکنه؟؟؟
    این کد در واقع با فایل فلش ساخته شده و یک کلک در محاسبات دارد که باعث میشه آنچه که در ذهن شماست در اون صفحه ظاهر بشه.
    شاید از توضیحات من چیزی متوجه نشید پس دمو روببینید تا متوجه منظورم بشید
    برای شروع روی عکس زیر کلیک کنید

    تست اعصاب

    این بازی جالب که در قالب فلش ساخته شده برای تست اعصاب هست.اگر بتونین از مرحله 4 به مرحله بالاتر برسین معلوم میشه اعصابتون قوی هست.من تا مرحله 5 بیشتر نتونستم برم ببینم شما چیکار میکنین

    باید نقطه ی ابی رو به وسیله موس به قرمز برسونین فقط هم باید از روی خط زرد حرکت کنین

    مهمتر از همه اینکه:

    *باید اسپیکرتون روشن باشه*

    صداشم هرچی بالاتر باشه دقت بازی بالاتر میره و نتیجه بهتره

    برای شروع بازی روی عکس زیر کلیک کنید

    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 136
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 111
  • باردید دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 272
  • بازدید ماه : 910
  • بازدید سال : 5,262
  • بازدید کلی : 100,001
  • کدهای اختصاصی